تحولات ساختاری مدل تقاضای کشورهای‭OECD‬ برای نفت خام

عنوان لاتین:
شاخه علمی:
پایان‌نامه اقتصاد
گرایش علمی:
معارف اسلامی
قالب اجرا:
پایان‌نامه غیرصنعتی
کارفرما:
پدیدآورنده:
مهدی صادقی
استاد راهنما:
حمید ناظمان
استاد مشاور:
منوچهر عسگری, حمید دیهیم
دانشگاه:
دانشگاه امام صادق
مقطع تحصیلی:
پایان‌نامه کارشناسی ارشد
سال دفاع:
۱۳۶۹
کلیدواژه‌ها:
اقتصاد انرژی, کشورهای صنعتی, نفت, سازمان همکاری و توسعه, صنعت و تجارت
چکیده:
هدف از پژوهش حاضر، پاسخ به این سوال است که آیا مدل تقاضای کشورهای ‭OECD‬ طی سال های ۱۹۸۸-۱۹۶۰ دستخوش تحول شده است یا نه‭ ؟‬و اگر تحولی به وجود آمده، شامل چه متغیرهایی و در چه جهت بوده‭ ؟‬بنابراین سعی شده با استفاده از روش های اقتصاد سنجی به پرسش مذکور پاسخ داده شود. تحقیق حاضر در پنج فصل تنظیم شده است . فصل اول، الگوی مصرف انرژی در کشورهای‭OECD ‬ و در فصل دوم، سیاست های انرژی در کشورهای مورد نظر بررسی شده است. فصل سوم اختصاص به روند صرفه جویی انرژی در کشورهای ‭OECD‬ دارد. به روند جایگزینی نفت در کشورهای ‭OECD‬ به مدل های تقاضای نفت خام این کشورها، به ترتیب در فصل های چهارم و پنجم پرداخته شده است. نتایج حاصل از تحقیق نشان می دهد، طی سال های۱۶۸۸-۱۹۶۰ که بازار نفت شاهد تحولات و بحران های عمده ای بوده است، مدل تقاضای نفت خام کشورهای مورد بحث، از لحاظ ساختاری دستخوش تغییر و تحول گشته است. در مقطع اول دوره بررسی ‭۱۹۶۰-۱۹۷۵)‬)، مصرف نفت خام کشورهای ‭OECD‬ تابعی از قیمت های نفت خام و تولید ناخالص داخلی است، و واردات نفت خام این کشورها، تابعی از تولید ناخالص داخلی است. در حالی که در مقطع دوم دوره بررسی ‭۱۹۷۰-۱۹۸۸)‬) مصرف نفت خام، تابعی از تولید ناخالص داخلی و نسبت مصرف انرژی های غیر نفتی به کل مصرف انرژی است و واردات نفت خام، تابعی از تولید ناخالص داخلی، نسبت مصرف انرژی های غیر نفتی به کل مصرف انرژی و تولید داخلی نفت خام است، بنابراین قیمت نفت خام می تواند تغییرات مصرف نفت خام را در مقطع اول توضیح دهد ولی در مقطع دوم، نقش خود را به عنوان یک متغیر توضیحی از دست می دهد. همچنین در مقطع دوم، نسبت مصرف انرژی های غیر نفتی به کل مصرف انرژی به عنوان قوی ترین متغیر توضیحی برای مصرف نفت خام و واردات است. تولید داخلی نفت خام نیز به عنوان متغیر توضیحی برای واردات نفت خام در مدل وارد می شود. در حالی که این متغیر نمی تواند در مقطع اول تغییرات واردات نفت خام را توضیح دهد. بدین ترتیب مصرف نفت خام که در مقطع اول نسبت به قیمت نفت خام کشش پذیر است، در مقطع دوم، بی کشش می شود. تولید ناخالص داخلی نیز، در هر دو مقطع به عنوان متغییر توضیحی در مدل های تقاضا وارد می شود. اما تاثیر آن بر مصرف نفت خام و واردات آن در هر دو مقطع یکسان نیست. مدل های لگاریتمی-خطی تقاضا نیز این مساله را تایید می کنند. جایگزینی نفت (به وسیله سایر انرژی ها) پس از بحران اول انرژی با قدرت تمام دنبال گشته است و به نظر می رسد، این سیاست ها جایگزینی، توانسته مدل تقاضای این کشورها برای نفت خام را متحول سازد و به تبع آن الگوی مصرف انرژی را دگرگون کند. ظهور متغیر تولید ناخالص داخلی در مدل های تقاضای مربوط به هر دو مقطع حاکی از آن است که رشد اقتصادی در تقاضای نفت خام موثر است، اما ضرایب آن میزان تاثیر رشد اقتصادی بر تقاضای نفت را یکسان نشان نمی دهد. همچنین سیاست های صرفه جویی انرژی در کاهش مصرف و واردات نفت خام این کشورها موثر است. و این امر به صورت یک تحول ساختاری در مدل تقاضای نفت خام کشورهای مزبور به خوبی مشاهده می شود.
پیوست: